مسیح دیگه چی؟
اهورا خب پاشو بیا …
مسیح من که نمیام ، منتها اگرم بیام بگم این نیم وجبی زنمه ؟
دلخور نگاش میکنم و کسری میگه : نیم وجبی دیگه چیه ؟
مسیح به من اشاره میکنه : این بچه س …
اهورا میگیم دوست دختر منه !
بهم لبخند مهربونی میزنه که با لبخند نگاش میکنم . اهورا بهم بها میده ، برعکس مسیحه و من لذت میبرم که به مسیح
نشون میده من نه کمم نه بچه ! به مسیح نگاه میکنم ، حواسش به این لبخندای رد و بدل شده ی منو اهورا هست و
میگم : واقعا دلم میخواد برم …
اما دلم نمی خواد و فقط می خوام با مسیح لج کنم …