ابرویی بالا می ندازه و میگه : باز که زیادی رنگ کردی خودت رو …
من ؟!
پاکش کن …
اخم میکنم : خوبه که …
لبخند کجی میزنه و با چشم به تی وی اشاره میکنه و میگه : نکنه دلت می خواد اونطوری پاکش کنم ؟
لبم رو گاز میگیرم و سرخ میشم … بچه گانه و ترسیده توی جیب مانتوم دستمال کاغذی رو بر میدارم و میگم : نه نه …
خودم … خودم همینطوری پاکش میکنم !