رمان های آنلاین در حال تایپ

۳۵ مطلب با موضوع «رمان های آنلاین» ثبت شده است

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ب.ظ رمان آنلاین
رمان حرارت تنت پارت 10

رمان حرارت تنت پارت 10

ابرویی بالا می ندازه و میگه : باز که زیادی رنگ کردی خودت رو …
من ؟!
پاکش کن …
اخم میکنم : خوبه که …
لبخند کجی میزنه و با چشم به تی وی اشاره میکنه و میگه : نکنه دلت می خواد اونطوری پاکش کنم ؟
لبم رو گاز میگیرم و سرخ میشم … بچه گانه و ترسیده توی جیب مانتوم دستمال کاغذی رو بر میدارم و میگم : نه نه …
خودم … خودم همینطوری پاکش میکنم !

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رمان آنلاین
سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ب.ظ رمان آنلاین
رمان حرارت تنت پارت 9

رمان حرارت تنت پارت 9

بالاجبار اماده میشم . مانتو شلوار اسپرت ارتشیه … خوشم میاد از مدلش ، پایین که میام با مامان ماهی خدافظی میکنم
و بیرون میریم . اهورا دست به سینه به ماشین تکیه داده که با دیدنم تکیه ش رو میگیره و لبخند میزنه : سلام خوشگل
خانوم …
سلام خوشتیپ آقا !
گرم میخنده و در شاگرد رو برام باز میکنه : بفرمایید مادمازل …
یاشار اون جای من بود …

تند سوار میشم و با لودگی میگم : حالا دیگه نیست !

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رمان آنلاین
سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۴ ب.ظ رمان آنلاین
رمان حرارت تنت پارت 8

رمان حرارت تنت پارت 8

مسیح دیگه چی؟
اهورا خب پاشو بیا …
مسیح من که نمیام ، منتها اگرم بیام بگم این نیم وجبی زنمه ؟
دلخور نگاش میکنم و کسری میگه : نیم وجبی دیگه چیه ؟
مسیح به من اشاره میکنه : این بچه س …
اهورا میگیم دوست دختر منه !
بهم لبخند مهربونی میزنه که با لبخند نگاش میکنم . اهورا بهم بها میده ، برعکس مسیحه و من لذت میبرم که به مسیح
نشون میده من نه کمم نه بچه ! به مسیح نگاه میکنم ، حواسش به این لبخندای رد و بدل شده ی منو اهورا هست و
میگم : واقعا دلم میخواد برم …
اما دلم نمی خواد و فقط می خوام با مسیح لج کنم …

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رمان آنلاین
سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۳ ب.ظ رمان آنلاین
رمان حرارت تنت پارت 7

رمان حرارت تنت پارت 7

یعنی باهام ملایمت کرده و به همینم راضی ام که برعکس منو روی شونه هاش انداخته و داره میبره سمته ماشینش که
سپر عقبش از ریخت افتاده ! این بشر چیزی تحت عنوان اعصاب نداره !
در ماشین رو باز میکنه و منو روی صندلی شاگرد میذاره . درو می بنده و خودش پشت فرمون میشینه . نگام میکنه و با
صدای فوقه خشن و بَمِش میگه : سردته ؟!
فکر میکنه از سرماس که میلرزم ، اما بدون جواب دادن من با دیدن دونه های درشت عرق روی پیشونیم خودش دست
به کار میشه و شالم رو از سرم درمیاره … موهای بلندم اذیتم میکنه که خودش باز خم میشه و موهام رو دسته میکنه .
خم میشه ، دست میبره تا دکمه ی اول مانتوم رو باز کنه که بی اختیار و با ترس دستم رو روی دستش میذارم که نگاش
به چشمام می خوره …

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رمان آنلاین
سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ب.ظ رمان آنلاین
رمان حرارت تنت پارت 6

رمان حرارت تنت پارت 6

بی میل با غذا بازی میکنم که ماهی از در دوستی وارد میشه و به مسیح میگه : امشب میای دیگه ، مگه نه ؟
مسیح مشغول خوردنه و میگه : نمیبینی لباس عوض کردم ؟ یعنی برنمیگردم شرکت و میام !
ماهی الهی فدات بشم مادر … عمه ت به خاطر تو به اهورا هم گفته !
مسیح حالا نمیشه این خاله خان باجی ها رو نکنین ؟ پا گشا دیگه چه صیغه ایه ؟!
بی تفاوت به سمت من برمیگرده : آب بده !
دستور میده بهم و من چقدر کم حرف و تسلیمم در برابر خواسته هاش … لیوان رو پر میکنم و سمتش میگیرم . میگیره
و تا قطره ی آخر سر میکشه !

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۷ ، ۱۲:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رمان آنلاین