بالاجبار اماده میشم . مانتو شلوار اسپرت ارتشیه … خوشم میاد از مدلش ، پایین که میام با مامان ماهی خدافظی میکنم
و بیرون میریم . اهورا دست به سینه به ماشین تکیه داده که با دیدنم تکیه ش رو میگیره و لبخند میزنه : سلام خوشگل
خانوم …
سلام خوشتیپ آقا !
گرم میخنده و در شاگرد رو برام باز میکنه : بفرمایید مادمازل …
یاشار اون جای من بود …
تند سوار میشم و با لودگی میگم : حالا دیگه نیست !